سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زینت بخش مرد، دانش و بردباری اوست [امام علی علیه السلام]
 
 
دوران کودکی و نوجوانی بروس لی
برای دیدن این عکس به اندازه بزرگ، روی این قسمت کلیک کنید.
تولد اژدها
تاریخچه زندگی بروس لی از و‌قتی شکل می‌گیرد که پدر و مادرش به آمریکا سفر کردند. پدرش لی‌هوی چوان متولد 1905 در گوانگ دونگ چین بود. او به عنوان یکی از چهار عضو اصلی اپرای کانتون فعالیت می‌کرد. در آن اپرا کارهای مختلفی می‌کرد: خواندن، رقصیدن، اجرای کمدی و…
بین این حرفه‌ها خودش بیشتر از همه اجرا را دوست داشت و گاهاً با گروه به کشورهای خارجی مسافرت می‌کرد. سال 1940 لی‌هوی چوآن به همراه چند تن از اعضای خانواده‌اش که به اتفاق هنگ‌کنگ را ترک کرده بودند، سر از غرب آمریکا درآوردند.
مادر بروس لی گریس با نام اصل اوی یوهو متولد 29 دسامبر 1911 شانگهای بود. در نوزده سالگی شانگهای را به قصد هنگ‌کنگ ترک کرد. همانجا بالی هوی چوآن آشنا و یکی از اعضای فعال گروه نمایش وی شد. پس از ازدواج در یک خانه کوچک واقع در خیابان ما اولام مستقر شدند.
چند سال بعد به خانه‌ای نه چندان بزرگتر از قبلی در شماره 218 ناتان روآد خیابان اصلی کودلون در هنگ‌کنگ اسباب‌کشی کردند. وقتی اولین فرزندشان که یک پسر بود از دنیا رفت. این زوج جوان وقت خود را با آه و ناله‌کردن هدر نداد و چون یک سنت چینی می‌گوید دومین فرزند باید یک دختر باشد با تولد فوبی انگار که نشان خوشبختی در خانه پدیدار شد. کمی پس از آن اولین پسر بدنیا آمد که نامش را پی‌تر گذاشتند و بعد از آن یک دختر دیگر به نام اینس.
چینی متولد آمریکا
خانواده لی در سان فرانسیسکو بودند که گریس بار دیگر باردار شد او باید در بیمارستان می‌ماند چون خانواده‌اش 5000 کیلومتر دورتر از او در شهر چینی‌ها اجرا داشت. بیست و هفتم نوامبر 1940 (سال اژدها طبق تقویم چینی‌ها) و بین ساعت 6 تا 8 صبح (ساعت اژدها) در بیمارستان جکسون استریت سان فرانسیسکو گریس چهارمین فرزندش را به دنیا آورد یعنی بروس‌ لی را.
گریس فرزندش را Jun Fan نامید به معنای «بازگشت» چون او و شوهرش آرزو داشتند روزی بار دیگر به زادگاهشان بازگردند. با این وجود بروس‌ لی بعدها بارها نامش را عوض کرد. این نام را مادرش با کمک دکتر ماری. ای. گلور که او را در بدنیا آوردن کودک یاری کرده بود، انتخاب کرد. او فکر کرده بود که کودک در امریکا بدنیا آمده و باید نامش تا حدودی غربی باشد دکتر گلودبه گریس پیشنهاد کرد کلمه «Li» شرقی را به صورت «Lee» غربی تغییر دهد البته بروس لی این نام را تا چهارده سالگی به کار نبرد. «آنچه مهم است این است که من یک چینی متولد امریکا هستم.» اینها را بروس لی در یک مصاحبه می‌گوید. «هویت مسلم و واقعی من چینی است. در طول سالهای اقامتم در امریکا هم خودم را یک چینی دیدم. از دید مردم غرب هم من بدون شک یک چینی‌امبروس ادامه می‌دهد: «این که من چینی هستم که در امریکا متولد شدم کاملاً اتفاقی است. در آن دوره چینی‌‌هایی که در امریکا بودند به طور محسوسی غریب بودند. غربت بخاطر دوری از سرزمین مادری
یک اسم دخترانه
خانواده هنوز باید اجراهای خیابانی داشته باشد چون به این کار نیاز دارد و برای این کار به بسیاری از شهرهای امریکایی سفر می‌کند تا بالاخره به محله آشنای چینی‌ها می‌رسد. اپرای کانتون به راه می‌افتد و از طرف مردم با استقبال گرمی مواجه می‌شود چون پدر بروس‌ خارج از آسیا هم طرفدار دارد: «پدرم یک هنرمند معروف اپرای چینی بود و نزد مردم خیلی زبانزد و عزیز بودبروس اضافه می‌کند: «برای همین بود که اغلب در امریکا کار می‌کرد و من در یکی از این سفرها که مادرم نیز همراه او بود بدنیا آمدم
کمی پس از تولد بروس، لی‌هوی چوان به همسرش پیوست و کودکش را با خود به مدت یک ماه به یک گروه فیلمبرداری سینمایی در سان فرانسیسکو برد که رئیس آن سینما Kwan Man-Ching دوست صمیمی‌اش بود. فیلم «Golden Gate Girl» یا «دختر گلون گیت» اولین تجربه سینمایی بروس کوچک بود گرچه متأسفانه فیلم هرگز به روی پرده‌های سینما راه نیافت.
همچنان که در سنت و رسم و رسوم چینی‌ها پسرها از دخترها عزیزترند، خانواده لی‌ها می‌ترسیدند پسرشان چشم زخم بخورد و یا کسی او را بدزدد پس یک اسم دخترانه Sai Fung (به معنای کوچولو) را برایش انتخاب کردند و یک گوشواره هم به گوشش انداختند تا حسابی دختر شود.
خانواده لی در سان فرانسیسکو تا نیمه ژانویه 1941 ماند و برای مدت 6 هفته یعنی تا آخر فوریه قصد هنگ‌کنگ کرد. «پدرم نمی‌خواست من در امریکا تحصیل کنمبروس ادامه می‌دهد: «وقتی سه ماهه بودم به هنگ‌کنگ برگشتیم
بچه شوخ اصلاح‌ناپذیر
سکونت در Nathan Road در طبقه دوم یک ساختمان قدیمی که زیر آن پر از مغازه و شلوغ و پر سر و صدا و… خانواده لی (با ورود عضو جدید، پسر کوچک خانواده یعنی روبرت) و زن برادر مادام لی با پنج فرزندش. چون طبق رسومات چین پس از مرگ برادر لی‌هوی چوان سرپرستی همسر و فرزندان او به پدر و مادر بروس‌ می‌رسید.
زندگی به آرامی می‌گذشت. یکی از بچه‌های گروه اپرا مردی فقیر بود که فرزندی به نام Wu Ngan داشت پدر Wu در گروه فیلمبرداری امریکا همراه لی‌هوی چوان بود. او زندگی سختی را گذراند و پس از مرگش لی‌هوی سرپرستی فرزند او را نیز مانند فرزندان خود پذیرفت.
خانه اتاقهای بسیار داشت که همه مبله و با تجهیزات بود. اتاق اصلی به سالن غذاخوری تبدیل شده بود، یک حمام و یک تراس کوچک پر از قفس حیوانات و پر از گل و گیاه.
اتاقها پر از تختخوابهای چند طبقه بودند و یکسره صدای یک جمعیت بیست نفره به گوش می‌رسید. خانه پر از سگ، گربه، پرنده، یک ماهی و یک مرغ هم بود که بروس بچگی‌اش را با آنها می‌گذراند. این خانوار پرجمعیت با مشکل اقتصادی مواجه نبود چون لی‌هوی چوان صاحب آپارتمانهای بسیاری بود که اجاره آنها را می‌گرفت. این اجاره‌ها و پولی که از اجراها می‌گرفت برای داشتن یک زندگی آرام، راحت و حتی لوکس کافی بود. اما طبیعت بروس کوچک آرامش و یک جا ماندن آرام و بی‌سروصدا را نمی‌پذیرفت. و این بخاطر خصوصیات شخصیتی او بود. بخاطر همین هم بود که در خانه او را Mo Si tung صدا می‌کردند.
(یعنی کسی که آرام و قرار ندارد- یکجا بند نمی‌شود)
چون وقتی توی کوچه با بچه‌ها و دوستانش در حالت جست و گریز نبود با برادرانش شمشیر بازی می‌کرد. او دنبال قربانی می‌گشت که با او شوخی کند و این طور وقتش را بگذراند. برای همین هر وقت آرام و مؤدب بود و معلوم نبود کجاست، داشت دسته گلی به آب می‌داد! اگر هم به کسی مشت می‌زد که انگار شوک به بدن آدم وارد می‌شد!
برادرش روبرت مزه شیرین کاریهای او را زیاد چشیده است:
«یه روز بروس‌ آمد به اتاق من و گفت یه بازی جدید اختراع کردم. اسمش «زیر دریاییه». پرسیدم. چه طوریه؟ گفت «بهت یاد می‌دم» و من نمی‌دانستم که چه چیزی در انتظارم هست. بعد او از اتاق بیرون رفت و چند دقیقه بعد با یک بلوز برگشت. من را نشاند و بلوز را کشید سرم و گفت حالا تو زیردریایی هستی و آستین‌های لباس دوربین آن. دو رو بر تو پر از کشتی‌های جنگی است (مثلاً دستهای بروس می‌شوند کشتی‌های جنگی) هر وقت یکی از آنها را دیدی فریاد بزن: آتش!
بازی شروع شد. هر وقت دستی می‌دیدم که از جلوی آستین یعنی دیده‌بان می‌گذشت فریاد می‌زدم: آتش! ولی او به من گفت تو خیلی کندی و کشتی‌های جنگی سریع رد می‌شوند و تو آنها را از دست می‌دهی. دوباره شروع کردیم او دستش را لیز داد و من محکمتر فریاد زدم: آتش! دوباره به من گفت تو خیلی یواش کار می‌کنی به درد نمی‌خوره! فقط یک شانس دیگه به تو می‌دم. این دفعه تصمیم گرفتم حتماً بازی را ببرم و شلیک کنم پس با دقت توی آستین نگاه می‌کردم خیلی طول کشید شاید بیست ثانیه بیشتر ولی به نظر من یک ساعت گذشت. دست او دوباره آمد و من فریاد کشیدم آتش! او به من گفت نه فقط کشتی را از دست دادی بلکه دشمن به تو حمله هم کرد و در همان لحظه یک پارچ آب یخ را از توی آستین ریخت روی من و…»
آندیس خواهرش که بروس او را شاهزاده کوچولو خطاب می‌کرد تعریف می‌کند. «بروس بچه شیطانی بود. فقط دوست داشت سر به سر دیگران بگذارد. کلی پول می‌داد و اشیاء خنده‌دار و با مزه می‌خرید. چیزهایی که در هیچ مغازه‌ای پیدا نمی‌شد.»
Phobe هم از دست شیطنت‌های او در امان نبود: «یک روز و طی تشریفات خاصی، بروس یک کتاب به من داد و گفت حتماً باید بخوانم چون خیلی تخصصی و مهم است. روی جلد کتاب اسم و عنوانی نبود. خیلی کنجکاو شدم بدانم کتاب درباره چیست وقتی کتاب را باز کردم دیدم یک باتری الکتریکی از کار افتاده توی آن جاسازی کرده است. بروس خندید و در رفت

مادرش درباره شوخی‌های او خاطراتی دارد: «یک روز وقتی خدمتکار از خانه خارج شد، بروس دکور خانه را به طور کامل تغییر داد. خدمتکار که برگشت یکهو به مبل و صندلیها کوبیده شد. لامپ وسط اتاق بود و نورش به اطراف نمی‌رسید تا خدمتکار به چراغ برسد بدنش به همه میل و صندلیها خورد و درب و داغان شد. دست آخر عصبانی پیش من آمد و گفت که خودش می‌داند این کار، کار بروس است. من به او قول دادم که در این مورد با بروس صحبت کنم ولی واقعاً نمی‌توانستم در همان حال هم خنده‌ام را کنترل کنم
گاهی هم بعضی از قربانی‌هایش منتظر فرصت بودند تا از او انتقام بگیرند خواهرش Phoebe تعریف می‌کند یک روز می‌خواستیم با هم به استخر برویم او من را هل داد توی آب من هم تصمیم گرفتم یک درس درست و حسابی به او بدهم پس بیرون آمدم و او را به کناره استخر کشاندم و سرش را آنقدر زیر آب نگهداشتم تا ادب شود. این باعث شد بعدها بروس خیلی‌خیلی کم و به ندرت وارد استخر بشود.

از مدرسه فراری بود
علی‌رغم شیطنت‌هایش خیلی با رحم بود. مادرش تعریف می‌کند: «یک روز وارد سالن که می‌شدم دیدم بروس جلوی پنجره ایستاده و بیرون را تماشا می‌کند. یکهو به طرف در دوید تا بیرون برود پرسیدم کجا! حتی نایستاد تا جواب من را بدهد. با سرعت دوید بیرون. رفتم طرف پنجره تا ببینم او چه چیزی را دیده است. دیدم مرد روشندلی می‌خواهد از خیابان رد شود و نمی‌تواند. بعد بروس به من گفت مردم با بی‌توجهی از کنارش رد می‌شدند و او از این بابت اظهار تأسف و عذاب وجدان می‌کرد
بروس فقط وقتی آرام می‌گرفت که کتاب دستش می‌گرفت. یک گوشه می‌نشست و ساعتها می‌خواند آنقدر که در سن شش سالگی عینکی شد.» ساعتها توی رختخوابش می‌نشست و عکسهای کتاب را نگاه می‌کرد و زیرنویس‌ها را می‌خواند.»
عجیب این که با این که به خواندن بسیار علاقه داشت ولی محصل خوبی نبود. خوب درس نمی‌خواند. با این که استعداد خوبی داشت ولی چندین بار مدرسه‌اش را عوض کرد.


آرش ::: جمعه 88/5/2::: ساعت 7:31 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
.:: منوی اصلی ::.
.:: آمار بازدید ::.
بازدید امروز : 102
بازدید کل : 917529
.:: پارسی یار::.
.::لینک مورد علاقه ::.
.:: لوگوی وبلاگ ::.
.:: لینک دوستان ::.
عاشق آسمونی
پایگاه امام جعفر صادق شهیدیه
گوناگون
عاشقان
مهربانترین
فرزانگان امیدوار
عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال
خورشید تابنده عشق
لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی)
دلنوشته های قاصدک
بازتاب بُرنا
@@@وطنم جزین@@@
پرورشی
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
**دختر بهار**
قاصدک
قل هوالله احد
نگاهی به اسم او
alone
شعر
نظرمن
hamidsportcars
قیدار شهر جد پیامبراسلام
عصر پادشاهان
گل نیلوفر
هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند)
● بندیر ●
لنگه کفش
دنیای جوانی
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
پایگاه فرهنگی شهید علی پور
سلطان قلبها
کلبه درویشی
*تنهایی من*
بلوچستان
خیابون موسیقی
هم نفس
داروخانه دکتر سلیمی
چلچراغ شهادت
آسمون آبی چهاربرج
««««« شب های تهران »»»»»
آموزش کسب درآمد تضمینی+تفریح+ترفند+دانلود+کلیپ+جاوا اسکریپت
►▌ استان قدس ▌ ◄
اتــــــاق دلـــتــــنــــگــــی
مهر بر لب زده
حرف هایی از زبان منطق و احساس
نشریه حضور
دنیای عکس و اطلاعات
رقصی میان میدان مین
WwW.AfTaBeIrAn.PaRsIbLoG.CoM
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
سرچشمه همه خوبیهـا مهـدی (عج) است
کرچمبو شمالی-
شوروشعور عشق
کانون فرهنگی شهدا
بــــــــــــــهــــــــــــار
****شهرستان بجنورد****
مشاور
کسب درآمد وبلاگ شما
بوستــان نهــج الفصـــاحـه
+O
دلدارا
عاطفانه
امامزاده میر عبداله بزن آباد
** love sister **
برترین لحظه ها
عشق در کائنات
وبلاگ بایدهلو باشد
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
تسنیم عشق
کلبه عشق
تنهایی......!!!!!!
قدرتمندترین وبلاگ دانلود ایرانیان
یادداشتها و برداشتها
اطلاعات عمومی
Well Come To www.mortazasaeedi.coo.ir
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
ستاره
عشق مشعلدار
پروانگی
میلی دلها
ققنوس...
رضویّون - دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد
مرجع من
بیصدا ترازسکوت...
دیوانه

حدیث منتظران قائم (عج)
شاید منتظر
.: شهر عشق :.
تراوشات یک ذهن زیبا
پیامنمای جامع
قاصدک
تنهای تنها
طریق یار
ܓღ فـــرقــ بــیــنـــ عـشــقــ و دوسـت داشــتــنــ
دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
دلنوشته
جـــــــــــذاب
باران نگاه
المهدی قزوین آبیک 1450
شیخا
مطالب جالب
محمدمبین احسانی نیا
عشق گمشده
ستاره سهیل
اندیشه های من
انسان جاری
*bad boy*
غزل عشق
بازگشت نیما
پارسی نامه
نمکستان
جوجولی
ایحسب الانسان ان یترک سدی
The best of the best
درس های زندگی
هدهد
گل آفتابگردون وبچه هایش
به یاد او
من.تو.خدا
شبستان
دل شکســــته
*** علوم و معارف اسلام ***
برادران شهید هاشمی
به‌دونه
دل نوشته
کلبه تنهایی
نور
MODIRAN
زندگی شیرین
پا توی کفش شهدا
عشق
manna
مصطفی
آشیانه سخن
من و ....!!!
Deltangi
زیبا ترین وبلاگ
کبوتر
سیاه مشق های میم.صاد
علمدار بصیر
بهشت بهشتیان
عشق الهی
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
اســــرارِ وجـــود
کبوتر نامه بر
مهر 84
جک ، اس ام اس و عکس
..::غریبه::..
*عشق و جزا*
قاصـــــدکی در راه است...
بزرگترین سایت خنده بازار ،خنده،شوخی،طنز،خنده دار
وبلاگ شخصی محمد
چی شده اون همه احساس ....اینو هرگز نمیدونم
گل همیشه نازم
عمارمیاندواب
ऌ عاشق بی معشوق ऌ
راه فضیلت
جیغ بنفش در ساعت 25
دردواره
داستان های جذاب و خواندنی کوتاه
PASWORD
خدای عشق و خنده
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نهِ /دی / هشتاد و هشت
ماه
اخبار پارسی بلاگ
مرگ عاشق
بـــاور مـــ♥ـن....!!ツ
شاخابه عشق
COMPUTER&NETWORK
دختر و پسرای ایرونی
.: هواداران دو آتیشه ی استقلال :.
سرگرمی,تفریح,دانلود,عکس,اخبار,ترفند,شاهتور,پاتوق دخترپسرها,سینما
Note Heart
پلاک 40 (سرداران بی پلاک)
نگین سر سبز
تنهاترین عاشق
دوست داشتنی
... یاس ...
ارشتیش
دل نواز
wanted
نوشته های دختر تنها و ساده و عاشق
گمنام
اندروید-darbani
دشت ناز
راه کمال
رهاتر از پرنده
یاران امام خامنه ای - جوانان مکتب المهدی
خداجون دوستت دارم
تنهایی.......
سرود عرش
راهی برای رسیدن
رویابین
معماری
میرک
رهبرم سید علی
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
دل سپرده به......
دنیای خودرو
کیمیا
اخراجیها
عشق به خدا
وبلاگ عاشقانه ها|دوست دارم
یاوران مهدی عج دهکده آگهی
FANTOM
نوری چایی_بیجار
مقاله و مشاوره و فروشگاه در هرچه می خواهددل تنگت بگو
دوستانه
صدفی برای مروارید
« « عاشقی » »
زنگ تفریح
هیئت
عاشقانه انتظار امدنش را بکش!!!!!!!
کشاورزی نوین
سایه های خیال
شاهکار
بندر میوزیک
مهدی
نقاشی های الیکا یحیایی
باکری میاندوآب
برو بچ ادبی
غریبه آشنا
٠•●نا کجـا آبــــاد دل مــن●•٠
همسایه خورشید
جدید ترین مطالب
خط خطی های یک دخترروانی...
دست نوشته
موسسه فرهنگی هنری سنگر
عشق و تنهایی
نوستالوژی دل ....
گــــلستان: Golestan
عرفان وادب
یه دخترشاد
حرفهای آسمانی
allah is the lord of right .he is justic
حرف های یه پسر 18ساله
دل سپرده
فقط پسر خوشکلا
پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش
خنده بازار 2
مشق عشق ناز
سکوت پرسروصدا
عشق تابینهایت
.مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان.
ساده ترین حرف
از همه رنگش خوبه
نگار
گلادیاتور
عزرائیل
*شادمهر*
IT فناوری اطلاعات
روستای خیارج
تنها
داش هادی
.::.تنها ترین دوست!واسه همیشه.::.
★ستاره ی سرخ★
زیست شناسی و پزشکی
محب
y divouneh
وبلاگ مرزداران عشق * ایران *
لاهوتیان
محمد امیدواری ابرقویی
ღای دریغاღ
nothing special
چادر خاکی
عدالت جویان نسل بیدار
در حسرت شهادت
زندگی
جمله
شیدایی
تجربه های مربی کوچک
مرامنامه عشاق
آتش دل...تلک شقشقة هدرت ثم قرت...
قدیسان مرگ
marefatia
یاور 313
صراط
عشق فقط عشق خدایی
شریعت پاینده
Sense Of Tune
یوزر و پسورد نود 32, پسورد نود 32, یوزرنیم و پسورد نود32
پیاده سواران
قرارمون تو آسمون
مهندسی متالورژِی
وبلاگ...... نسیم لوکس ...... یزد
پر شکسته
احمدرضا
زورخانه باباعلی
بلاغ مبین
Ahorayearyaii
دنیای کلاسیک
وقایع اتفاقیه
دختران حوا
یا مهدی(عج)ادرکنی
قافله شهداء
ردپای عشق
.:: لوگوی دوستان::.










































.:: فهرست موضوعی ::.
.:: مطالب وبلاگ ::.
جودو
دوپینگ
تاریخچه ی جودو
کنگ فو توآ
تاریخچه ی کنگ فو
نین جوتسو (ایران)
دوچرخه سواری
تاریخچه ی کشتی
تاریخچه ی والیبال
تاریخچه ی بسکتبال
چتر بازی
تاریخچه ی فولکنتاکت
تغزیه ی کیک بوکسور ها
ذن شین کای
کیک بکس در دفاع
زندگی نامه ی جکی چان
سامورایی ها
زندگی نا مه ی بروس لی
افسانه ی بروسلی
تاریخچه ی ووشو
تاثیرات ورزش بر بدن
ضرورت ورزش برای انسان
تاثیرات ورزش بر ایمنی بدن
جیت کاندو ی بروسلی
افتخارات بروسلی
اویاما بنیانگزار کیوکشین
تاریخچه ی کاراته
تاریخچه ی المپیک
استیون سیگال
تیر و کمان
ورزش در شاهنامه
شکار و صید در ایران
ورزش ماهیگیری
تاریخچه ی ورزش
بروسلی استاد برزگ
زندگینامه ی جت لی
نگاهی کلی به ورزش های جهان
تاریخچه ی کشتی در ایران
ورزش برای درمان پارکینسون
تاریخچه ی کشتی
قدیمی ترین هنر رزمی
تاریخچه ی شطرنج
آیکیدو
تاریخچه تنیس روی میز
تاریخچه شنا
آسیب ها ی ورزش شنا
جوجیتسو
تکواندو
موی تای
بیسبال
وینگ چون
نین جوتسو
.:: عضویت در خبرنامه ::.